12 محصول مدرن و جالب برای آشپزخانه و آشپزی
- سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۸۹، ۰۵:۳۶ ب.ظ
- ۰ نظر
روزی مردی به یک رستوران رفت و پشت یک میز نشست تا غذایش را سفارش دهد. ناگهان یکی از گارسون ها با لحن سردی به او گفت اینجا رزرو شده و در جایی دیگر بنشیند مرد پس از نگاه معنی داری به گارسون جایش را تغییر داد. مرد با دقت بسیار رفتار گارسون ها را زیر نظر گرفت و متوجه شد که عملکرد و رفتار پرسنل رستوران ( مانند بسیاری از رستوران ها در ایران) با مشتریان قدیمی رستوران بسیار محترمانه و مشتری مدارانه است ولی هر مشتری بخت برگشته ی جدیدی که می آمد بسیار خشک و سرد با او رفتار می شد. جالب توجه این بود که تعداد مشتریان قدیمی رستوران از تعداد انگشتان دست هم فراتر نمیرفت.
مرد پس از تمام شدن غذایش در هنگام خروج از رستوران به همه ی گارسونها و حتی نگهبان دم در مبلغ قابل توجهی انعام داده و باعث تعجب کارکنان و حتی مشتریان دیگر رستوران شد. نکته ی جالب این بود که علاوه بر انعام از خدمات و مشتری مداری آنها هم تشکر فراوان می کرد .
روز بعد دوباره آن مرد این بار با خانواده اش به رستوران رفت. نگهبان رستوران علاوه بر نشان دادن جای پارک خوب به او شیشه های ماشینش را هم پاک کرد. گارسون ها بهترین میز را به آنها نشان دادند و مانند پروانه ها دور میز آنها می گشتند. برای فرزند کوچک او صندلی مخصوص آورده و حتی غذایی که در لیست آن روزشان نبود بخاطر سفارش همسر آن مرد تهیه کردند. خلاصه به بهترین شکل ممکن از آنها پذیرایی شد. همسر آن مرد که برای اولین بار به آن رستوران آمده بود با تعجب پرسنل رستوران را نگاه میکرد و نمی دانست چرا گارسونها در حالیکه با مشتریان دیگر بسیار سرد و خشک رفتار می کنند آنها را تحویل می گیرند. وقتی همه غذایشان تمام شد و آماده رفتن می شدند فرزندان مرد گفتند: بابا این بهترین رستورانی بود که ما رو آوردی . مرد به صندوق رفته و پول غذا را حساب کرد. همه گارسونها کار خود را رها کرده و کنار در رستوران به صف ایستاده بودند تا از انعام بی بهره نمانند.
اما مرد بی اعتنا از کنارشان رد شده و با خانواده اش از رستوران خارج شد. گارسون ها هاج و واج مانده بودند و هیچ کدام رویشان نمیشد حرفی بزنند. وقتی مرد بی اعتنا از جلوی نگهبان در رد می شد نگهبان پرسید: "قربان انعام ما .... "مرد رویش را برگرداند و گفت: "انعام دیروز واسه امروز بود و انعام امروز واسه دفه قبل . به گارسونا و بقیه هم بگو هر مشتری جدیدی می تونه مشتری قدیمی شما بشه فقط به شرطی که بخاطر انعام کار نکنید."
بهتره برای هر رستورانی که میخواهید با خانواده یا دوست یا هر کس دیگه ای برید قبلش مثل این مرد این کارو انجام بدید...!!
از روی ظاهر درباره مشتری قضاوت نکنید
قیمت دستگاههای ارائه شده در محیط کار ما نسبتا بالا هستند و معمولا افراد طبقه متوسط و بالاتر توان خرید آنها را دارند ، یکی از سرگرمیهای همکاران من این است که موقع پارک اتومبیل مشتری روبروی فروشگاه از نوع اتومبیل وی حدس بزنند که چه دستگاهی خواهد خرید ( البته همانطور که اشاره کردم این مورد فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد ) در عین حال حقیقت مهمی در دل آن وجود دارد که نشان می دهد فروشندگان معمولا از روی ظاهر مشتری راجع به او و خریدش قضاوت می کنند و این مسئله باعث می شود با افرادی که از دیدگاه آنها ظاهر مناسبی ندارند برخورد مناسبی نداشته باشند.
در طول دوره کاریم در رشته های مختلف بهترین فروشها را به افرادی داشته ام که در نظر اول ظاهرشان اصلا مرتب نبود ولی با اندکی گفتگو با آنها متوجه شدم توان مالی مناسبی دارند .
همانطور که در مقاله های قبلی هم اشاره کردم فروش زمانی قطعی می شود که یک ارتباط درست مبنی بر اعتماد مشتری به فروشنده برقرار شود و یکی از مهمترین عوامل ایجاد این اعتماد نحوه برخورد فروشنده با خریدار است .
چنانچه فروشنده در ارتباط با خریدار دچار پیش داوری شود مطمئنا انرژی لازم برای ارائه مناسب کالای خود صرف نکرده و در نتیجه مشتری مجاب به خرید از وی نخواهد شد
فکر بزرگ دعوتی است برای همه رویاپردازان
بعضیها تصور میکنند که یک فکر بزرگ درست به صاعقهای شبیه است که ناگهان در آسمان ظاهر میشود. اما اصلاً این طور نیست. افکار خلاق و بزرگ در اطراف ما پراکندهاند.
فکر بزرگ، حرکتی از بیرون نیست؛ حرکتی است از زندگی روزمره که با مشاهده شروع و سپس به آگاهیتان وارد میشود.
در حقیقت آگاهی نقطه چرخاندن کلید است و انگیزه، عمل شتابدهندهی آن. این تمام داستان است.
بسیاری از افراد که نمیتوانند رویاهای خود را تحقق بخشند، فاقد انگیزهاند. این کتاب تنها برای افرادی است که از شهامت و انرژی لازم برخوردارند تا رویاهایشان را تحقق بخشند.یکی از مهمترین اشتباهاتی که برخی از فروشندگان انجان می دهند و همین اشتباه باعث عدم موفقیت آنها در فروش می شود این است که مشتری را فقط به چشم یک منبع درآمد می بیند در صورتیکه هر مشتری برای خود شخصیت ، طرز فکر و اخلاق خاص خود دارد و تنها با ایجاد یک رابطه دو طرفه درست اعتماد مشتری جلب خواهد شد .
چنانچه مشتری احساس کند فروشنده فقط به فکر منافع خود است و خواسته های خریدار را در نظر نمی گیرد ترجیح می دهد خرید خود را از جای دیگری انجام بدهد چون فکر می کند در رابطه با خرید خود ضرر کرده و آنچه می خواسته بدست نیاورده است ، در عین حال چه بسا مشتریانی که ترجیح می دهند کالا حتی گرانتر از جایی بخرند که با آنها با خوش خلقی برخورد می کنند .
این مورد بارها برای خود ما هم اتفاق افتاده و برای همه ما آشنا است .
باید بدانیم که مشتریان از ما کالا نمی خرند بلکه پول خود را برای داشتن احساسی بهتر به ما می دهند .
مشتری یک اغذیه فروشی غذا را برای لذت بردن از طعم آن می خرد
مشتری اسباب بازی فروشی برای لذت بردن از اوقات خود با فرزندان خرید می کند
مشتری فروشگاه لوازم ورزشی برای لذت بردن از اندامی زیبا و مناسب خرید می کند
مشتری یک دکتر برای لذت بردن از سلامتی خود به دکتر مراجعه می کند و .............
با نگاهی به اطراف خود نمونه این خواسته های برای لذت بردن از زندگی را به وضوح می بینیم پس باید بدانیم مشتریان ما روبوتهایی نیستند که قلک خود را برای تخلیه به محل کسب ما بیاورند و هرگونه حرکت و گفتاری که به آنان لطمه بزند مثل این است که با دست خود آنها را به رقبا تسلیم کنیم.
پس با دقت بیشتری به آنها و رفتار خود دقت کنیم.
فقر
میخواهم بگویم ……
فقر همه جا سر میکشد …….
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ……فقر ، چیزی را ” نداشتن ” است ، ولی ، آن چیز پول
نیست …..
طلا و غذا نیست…….
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک
کتابفروشی می نشیند
……
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های
برگشتی را خرد میکند
……
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته
میشود
…..
فقر ، همه جا سر میکشد …….
فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست …
فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است