دنیای فروش ، بازاریابی و موفقیت

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

آغاز ایمیل مارکتینگ

اژدهایی خاموش به نام تلقین

در شرایط اقتصادی ناسازگار با کار و کسب یکی از بدترین اعمالی که میتوان انجام داد گوش دادن به صحبتها و اخبار نا امید کننده است زیرا این قبیل امور مانند دامی سمی است که تمامی قوه خلاقه انسان را فلج کرده و از انجام هرگونه کار مثبت جلوگیری می کند.

به همین ترتیب افرادی هم که دائما غرغر می کنند و اخبار بد را نقل می کنند میتوانند مشکل آفرین باشند ، پس اگر می خواهید در شرایط سخت هم بتوانید کار و کسب خود را رونق دهید از موارد ذکر شده دوری کنید.

اخبار بد و تکرار آنها باعث ورود آنها به ضمیر ناخودآگاه شما شده و تلقین این خبرها جلوی فعالیتهای مفید را می گیرد.67602_534070059955063_1145816968_n.jpg

در ادامه یک حکایت برای شما آورده می شود تا تاثیر تلقین در کسب و کار را بهتر دریابید.

مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.


کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد به کمک او پرداخت. سپس کم کم وضع عوض شد. پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود بیاید. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است.


افغانی ها ضرب المثلی دارند بدین مضمون که اگر کسی به تو گفت اسب، به او اعتماد نکن... اگر دو نفر پیدا شندن و به تو گفتند، کمی درباره خودت فکر کن. اما اگر سه نفر پیدا شندن و به تو گفتند که اسبی حتماً یک زین برای خودت سفارش بده. این ضرب المثل به خوبی اثر القائات منفی دیگران را بر ما نشان می دهد.

آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر این صورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند.


در واقع اون پدر داشت بهترین راه برای کاسبی رو انجام می داد اما به خاطر افکار پسرش، تصمیمش رو عوض کرد و افکار پسر اونقدر روی اون تأثیر گذاشت که فراموش کرد که خودش داره باعث ورشکستگی می شه و تلقین بحران مالی کشور، باعث شد که زندگی اون آدم عوض بشه.

 

طرف مقابل ما کیست ؟

طرف مقابل ما کیست ؟

1266.jpgیکی از مهمترین اشتباهاتی که برخی از فروشندگان انجام می دهند و همین اشتباه باعث عدم موفقیت آنها در فروش می شود این است که مشتری را فقط به چشم یک منبع درآمد می بیند در صورتیکه هر مشتری برای خود شخصیت ، طرز فکر و اخلاق خاص خود  دارد و تنها با ایجاد یک رابطه دو طرفه درست اعتماد مشتری جلب خواهد شد .

چنانچه مشتری احساس کند فروشنده فقط به فکر منافع خود است و خواسته های خریدار را در نظر نمی گیرد ترجیح می دهد خرید خود را از جای دیگری انجام بدهد چون فکر می کند در رابطه با خرید خود ضرر کرده و آنچه می خواسته بدست نیاورده است ، در عین حال چه بسا مشتریانی که ترجیح می دهند کالا حتی گرانتر از جایی بخرند که با آنها با خوش خلقی برخورد می کنند .

این مورد بارها برای خود ما هم اتفاق افتاده و برای همه ما آشنا است .

باید بدانیم که مشتریان از ما کالا نمی خرند بلکه پول خود را برای داشتن احساسی بهتر به ما می دهند .

مشتری یک اغذیه فروشی غذا را برای لذت بردن از طعم آن می خرد

مشتری اسباب بازی فروشی برای لذت بردن از اوقات خود با فرزندان خرید می کند

مشتری فروشگاه لوازم ورزشی برای لذت بردن از اندامی زیبا و مناسب خرید می کند

مشتری یک دکتر برای لذت بردن از سلامتی خود به دکتر مراجعه می کند و .............

با نگاهی به اطراف خود نمونه این خواسته های برای لذت بردن از زندگی را به وضوح می بینیم پس باید بدانیم مشتریان ما روبوتهایی نیستند که قلک خود را برای تخلیه به محل کسب ما بیاورند و هرگونه حرکت و گفتاری که به آنان لطمه بزند مثل این است که با دست خود آنها را به رقبا تسلیم کنیم.

پس با دقت بیشتری به آنها و رفتار خود دقت کنیم.

 

از روی ظاهر درباره مشتری قضاوت نکنید

از روی ظاهر درباره مشتری قضاوت نکنید

1266.jpgقیمت دستگاههای ارائه شده در محیط کار ما نسبتا بالا هستند و معمولا افراد طبقه متوسط و بالاتر توان خرید آنها را دارند ، یکی از سرگرمیهای همکاران من این است که موقع پارک اتومبیل مشتری روبروی فروشگاه از نوع اتومبیل وی حدس بزنند که چه دستگاهی خواهد خرید ( البته همانطور که اشاره کردم این مورد فقط جنبه شوخی و سرگرمی دارد ) در عین حال حقیقت مهمی در دل آن وجود دارد که نشان می دهد فروشندگان معمولا از روی ظاهر مشتری راجع به او و خریدش قضاوت می کنند و این مسئله باعث می شود با افرادی که از دیدگاه آنها ظاهر مناسبی ندارند برخورد مناسبی نداشته باشند.

در طول دوره کاریم در رشته های مختلف بهترین فروشها را به افرادی داشته ام که در نظر اول ظاهرشان اصلا مرتب نبود ولی با اندکی گفتگو با آنها متوجه شدم توان مالی مناسبی دارند .

همانطور که در مقاله های قبلی هم اشاره کردم فروش زمانی قطعی می شود که یک ارتباط درست مبنی بر اعتماد مشتری به فروشنده برقرار شود و یکی از مهمترین عوامل ایجاد این اعتماد نحوه برخورد فروشنده با خریدار است .

چنانچه فروشنده در ارتباط با خریدار دچار پیش داوری شود مطمئنا انرژی لازم برای ارائه مناسب کالای خود صرف نکرده و در نتیجه مشتری مجاب به خرید از وی نخواهد شد

 

انعام

روزی مردی به یک رستوران رفت و پشت یک میز نشست تا غذایش را سفارش دهد. ناگهان یکی از گارسون ها با لحن سردی به او گفت اینجا رزرو شده و در جایی دیگر بنشیند مرد پس از نگاه معنی داری به گارسون جایش را تغییر داد.  مرد با دقت بسیار رفتار گارسون ها را زیر نظر گرفت و متوجه شد که عملکرد و رفتار پرسنل رستوران ( مانند بسیاری از رستوران ها در ایران) با مشتریان قدیمی رستوران بسیار محترمانه و مشتری مدارانه است ولی هر مشتری بخت برگشته ی جدیدی که می آمد بسیار خشک و سرد با او رفتار می شد. جالب توجه این بود که تعداد مشتریان قدیمی رستوران از تعداد انگشتان دست  هم فراتر  نمیرفت.

2.jpgمرد پس از تمام شدن غذایش در هنگام خروج از رستوران به همه ی گارسونها و حتی نگهبان دم در مبلغ قابل توجهی انعام داده و باعث تعجب کارکنان و حتی مشتریان دیگر رستوران شد. نکته ی جالب این بود که علاوه بر انعام از خدمات و مشتری مداری آنها  هم تشکر فراوان  می کرد .

روز بعد دوباره آن مرد این بار با خانواده اش به رستوران رفت. نگهبان رستوران علاوه بر نشان دادن جای پارک خوب به او  شیشه های ماشینش را هم  پاک کرد. گارسون ها بهترین میز را به آنها نشان دادند و مانند پروانه ها دور میز آنها  می گشتند. برای فرزند کوچک او صندلی مخصوص آورده و حتی غذایی که در لیست آن روزشان نبود  بخاطر سفارش همسر آن مرد  تهیه کردند. خلاصه به بهترین شکل ممکن از آنها پذیرایی شد. همسر آن مرد که برای اولین بار به آن رستوران آمده بود با تعجب پرسنل رستوران را نگاه میکرد و نمی دانست چرا گارسونها در حالیکه با مشتریان دیگر بسیار سرد و خشک رفتار می کنند آنها را  تحویل می گیرند. وقتی همه غذایشان تمام شد و آماده رفتن می شدند فرزندان مرد گفتند: بابا این بهترین رستورانی بود که ما رو آوردی . مرد به صندوق رفته و پول غذا را حساب کرد. همه گارسونها کار خود را رها کرده و  کنار در رستوران به صف ایستاده بودند تا از انعام بی بهره نمانند.

اما مرد بی اعتنا از کنارشان رد شده و با خانواده اش از رستوران خارج شد. گارسون ها هاج و واج مانده بودند و هیچ کدام رویشان نمیشد حرفی بزنند. وقتی مرد بی اعتنا از جلوی نگهبان در رد می شد نگهبان پرسید: "قربان انعام ما .... "مرد رویش را برگرداند و گفت: "انعام دیروز برای امروز بود و انعام امروز بخاطر دفعه قبل . به گارسونا و بقیه هم بگو هر مشتری جدیدی می تونه مشتری قدیمی شما بشه فقط به شرطی که بخاطر انعام کار نکنید."

 

چرا بسیاری از افراد از اقدامات جدید ترس دارند؟

از دوستانی که به شناخت و غلبه بر ترسهای روزمره مایلند دعوت می کنم به وبلاگ جدید من به آدرس http://bedonetars.mihanblog.com مراجعه کنند.

چرا بسیاری از افراد از اقدامات جدید ترس دارند؟

بسیاری از افراد به خصوص جوانترها که تجربه کمتری در کار و کسب و زندگی دارند علی رغم انجام تولیدات و خدمات عالی در یک قدمی موفقیت متوقف می شوند و از پیشرفت بیشتر خودداری می‌کنند.

در درون همه ما صدایی هست که در مواقع مختلف شروع به گفتگو با ما می‌کند و بسته به وضعیت روحی و اعتماد به نفس ما این صدا گفتگوهای متفاوتی با ما دارد.

1346838001_svalat-khvastgare.jpgاین صدا به نامهای مختلفی خوانده می‌شود اما ما آنرا همزاد پرگو می‌نامیم .

همزاد پرگو اکثرا باعث تضعیف روحیه ما می‌شود و با اما و اگرهای خود انسان را نسبت به تصمیم خود مردد می‌کند. مثال زیر نمونه‌ای از این گفتگوهاست:

(( حالا که این پکیج را درست کرده‌ای باید زودتر به بازار عرضه کنی ، اما ممکن است از روی آن کپی کنند و زحمتهای تو به باد برود پس باید اول مجوزهای قانونی را بگیرم تا اگر کسی آنرا کپی کرد او را به دادگاه بکشم . راستی اگر از پکیج من ایراد بگیرند چکار کنم؟ اگر با این همه خرج و مخارجی که برای این کار کرده‌ام مشتریان از آن استقبال نکنند چکار کنم ؟  اگر.....؟ اگر....؟ اگر....؟

اصلا حالا که اینطوره بهتره از خیر این کار بگذرم و عطایش را به لقایش ببخشم. ))

شاید این سبک گفتگوی درونی برای شما آشنا باشد . شاید شما هم به شکلی دیگر آنرا برای خودتان تجربه کرده‌اید.

باید بدانیم که انجام هر کاری علاوه بر داشتن تجربه مناسب ، به تحقیق و مشاوره راجع به آن کار بستگی دارد اما اگر به صدای همزاد پرگوی درونی توجه کرده و ذهن خودتان را به او واگذار کنید مطمئنا بسیاری از اقدامات خوب و موثری را که می‌توانید انجام بدهید هیچ وجه انجام نخواهند شد.